مسیر بیمارستان رو یاد گرفته بودم هر روز بعد از مدرسه با بابا به بیمارستان میرفتیم تا چند ساعتی بتونم خواهر کوچولوم رو ببینم.

نفس خواهر کوچولو شش ساله من بود که به خاطر بیماری قلبی توی بیمارستان بستری شده بود

هر روز که به دیدن نفس میرفتیم براش آبمیوه تازه میخریدیم، نفس خیلی آبمیوه دوست داشت و دکترش گفته بود که نفس باید موادغذایی سالم بخوره، حتما توی هوای سالم نفس بکشه تا درد قلبش بیشتر نشه اما زمستون ها که آلودگی هوا بیشتر میشد نفس مجبور میشد توی خونه بمونه و از خونه بیرون نره، منم وقتایی که نفس به خاطر آلودگی هوا مجبور بود توی خونه بمونه کنارش میموندم و باهاش بازی میکردم و براش قصه و شعر میخوندم

بابا میگفت آلودگی هوا به خاطر دود ماشین و کارخونه هاست و اگه مردم از وسایل نقلیه عمومی مثل اتوبوس و مترو استفاده کنن، زباله ها رو بازیافت کنن، درخت بکارن و درخت ها رو قطع نکن و حتی اگه کمتر از پلاستیک استفاده کنن اون وقت آلودگی هوا هم کمتر میشه و بیمارای مثل نفس که قلبشون درد میکنه و یا مشکل تنفسی دارن کمتر دچار مشکل میشن

وقتی هوا آلوده میشه نفس کشیدن برای کسانی که بیمار هستن سخت میشه و ما باید حواسمون باشه به خاطر سلامتی اطرافیان و مخصوصا بیماران هوا رو آلوده نکنیم

اما امسال که درد قلب نفس خیلی شدید شده بود، دکتر گفت که باید حتما نفس رو بیارید بیمارستان تا توی بیمارستان حواسشون به نفس باشه اما توی بیمارستان هم هر روز درد قلب نفس بیشتر میشد تا اینکه یه روز دکتر به مامان و بابا گفت باید قلب یه نفر دیگه رو به نفس پیوند بزنن و ما منتظر بودیم تا عمل قلب نفس انجام بشه و دیگه قلبش درد نگیره و حالش خوب خوب بشه

بعد از چند روز که منتظر بودیم تا عمل پیوند قلب برای نفس انجام بشه بلاخره دکتر نفس خبر داد که تونستن برای نفس یه قلب پیدا کنن، یعنی یه نفر قلبش رو به نفس هدیه داده بود، آدم بزرگا به این کار میگفتن اهدا عضو و با اهدا عضو زندگی رو به بقیه هدیه میدادن

به نظر من هدیه قشنگ و باارزشی بود، اون روزی که نفس میخواست بره اتاق عمل برای اینکه آروم بشه و از عمل نترسه براش لالایی که همیشه مامام بزرگ میخوند رو خوندم آخه عمل که ترس نداشت میدونستم که اگه برای نفس لالایی بخونم آروم میشه:

لالالالالالالایی

چراغ خونه ی مایی

دیگه از شب نمی ترسم

تو مهتابی تو زیبایی

تو این جایی لالالایی

گل مایی لالالایی

درست حدس زده بودم نفس با شنیدن این لالایی آروم گرفت و بعدش به اتاق عمل رفت و بعد از چند ساعت عمل پیوند قلب نفس انجام شد و بعد از عمل حال نفس خوب شد و دیگه قلبش درد نمیکرد و نفس برای همیشه یه هدیه با ارزش با خودش داشت یه قلب هدیه گرفته بود و با اون قلب حالش خوب بود، یه قلب که مهربون بود و همه رو دوست داشت.

فهرست